دیروز ساعت ۸ شب به وقت ملبورن، سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۹۸ یا ۲۶ مارس ۲۰۱۹، بعد از مدتها روی واتسپ با موسس هولدینگ HSP و سایت
متافوتبال، هومن متولی ساکن آلمان، صحبت کردم. در حین مکالمه، هومن پیامی را روی تلگرام برای من ارسال کرد که به خط فکری من بسیار نزدیک است. پیام هومن را با ویرایش و اختصار خودم در زیر مینویسم:
واحد اندازه گیری فهمیدن چیست؟
واحد اندازه گیری برای درک و فهم سواد نیست. واحد فهمیدن مدرک، حرف های روشن مآبانه. من زبان بلدم، با کامپیوتر تیز هستم (نسخه من: یا من شرکت میلیون دلاری دارم) نیست. فهمیدن یعنی کارم را سر کار خوب بلدم و انجام می دهم، هم نیست. واحد فهم، حرف های زیبا و تکنیک های وارداتی از غرب و ژاپن نیست.
بلکه،
واحد بنیادین فهم، خدمت کردن به خود و بیرون خود است. با وجدان خود خلوت کنیم و از خود بپرسیم کجای دایره ی خدمت قرار گرفته ایم؟ آیا با تمام شرایط سخت موجود، قدر سرزمین و فرهنگ خودمان را می دانیم و آیا در تلاش هستیم که دست به دست هم، به خود و دیگران خدمت کنیم؟
خوب، به نظر من هومن نکات قابل توجهی را مطرح میکنه و با توجه به اینکه وی سالیان زیادی تجربههای واقعی بین المللی داره و در تعدادی از پروژه های بینالمللی ایشان من خودم هم حضور داشتهام، میتونم به جرات بگم برای دانشجویان و دوستانی که قصد رشد و بالندگی در مسیر شغلی شان را دارند متن فوق باید به عنوان الگو درنظر گرفته بشه.
خدمتکردن به خود و بیرونخود عاملی برای اشتیاق کاری کارکنان
از بدو ورود کارکنان به یک شرکت یا سازمان (از دوران بی تجربگی تا دوران باتجربگی)، کارکنان معمولا یک مسیر مشخص را طی میکنند: اول همه چیز برایشان جذاب است و به صورت مداوم در تلاش برای یادگیری هستند. سپس در اجرای امور کارها و نظارت بر آنها خبره می شوند و در نهایت تعداد زیادی یا به فکر تغییر شغل می افتند یا اینکه میخواهند برای خودشان کار کنند و استارتاپ تاسیس کنند. این مسیر، یک مسیر عادی تلقی میشه اما آنچیزی که کارشناس یا کارمند را اذیت میکنه تکرر و تکرر و تکرر انجام کارهاست. و این حس می تونه مخرب هم باشه اگر شخص هیچ ارزشی را در اجرای کار پیدا نکنه.
به نظر من وظیفه رهبران منابع انسانی (و مدیران عامل) سازمانهاست که ارزش ها را برای پرسنل و کارکنان شرکت یا سازمان خود زنده نگه دارند. یکی از این ارزشها: ارزش خدمت کردن به خود و بیرون خود است که هومن به آن اشاره کرده است. به نظر من بزرگترین دلیلی که باعث میشه فردی به صورت خودجوش به خود یا دیگران خدمت کنه، قدرشناسی است. اینکه اصلا انسان باید قدرشناس باشه یا نه، به خود افراد بر میگرده اما خود من هر وقت که احساس قدرشناسی میکنم، آستانه صبرم بالا میره، خلاقیتم بیشتر میشه و در اجرای کارهام ارزش یا حس خوب پیدا میکنم.
برای زنده نگه داشتن این نوع خاص از ارزش یعنی قدرشناسی، من به یک مثال از گری واینرچاک بسنده میکنم: گری در این
لینک می گوید (و من اینجا ترجمه میکنم) که یکی از عوامل اشتیاقش به کار و موفقیت
قدرشناسی است و این قدرشناسی در ۸۰ درصد اوقات به اشتیاق وی برای خدمت کردن و موفق شدن منجر میشه، به این دلیل که وی همیشه به این فکر میکنه اگر حتی من فردا یک هواپیمای شخصی بخرم اما روز بعد از بیمارستان به من زنگ بزنند که کسی که دوستش دارم مریض هست یا از دنیا رفته، به هیچ عنوان پول و اون هواپیما دیگه برام رنگی نداره. مثال تکان دهندهی است، مگه نه؟
هر وقت کارکنان شما احساس روزمرگی کردند و یا ارزشی در کارشان نیافتند این
لینک را برایشان ارسال کنید تا بخوانند یا اینکه اول ترجمه کنید بعدا برایشان ارسال کنید.
منابع
گری واینرچاک
هومن متولی